از کوچه ی عاشقی گذر خواهم کرد
تا مملکت جنون سفر خواهم کرد
من شربت تلخ دکترم ، بی تردید
هنگام وفات هم اثر خواهم کرد!
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)
از کوچه ی عاشقی گذر خواهم کرد
تا مملکت جنون سفر خواهم کرد
من شربت تلخ دکترم ، بی تردید
هنگام وفات هم اثر خواهم کرد!
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)
دلم می خواست،
با تو باشم در گوشه ای از دنیا
تنهای تنها،
در کنار تو.
اما
افسوس دست روزگار خیلی زود
آهنگ جدائی را می خواند.
اکنون
در کنار خاطراتم،
تو را زنده می بینم ای یگانه هستی ام ...
دیدی چه طور اسیر اون چشات شدم
دیوونه ی نگاهت و عاشق خنده هات شدم
کاش بدونی که من همش به یادتم
تو تک تک ثانیه ها و لحظه هام
برای دیدنت،در انتظارتم
باز باران!
آخرش نفهمیدم اینجائی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من...
من که در این جمع گذشتم از هرچه ارزوست
دست غم دیگر چه میخواهد از دل تنهای من؟
ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود
دربند نگاه او گرفتار نبود
من عاشق و او زعشق من بیخبر است
ای کاش دل و دلبرو دلدار نبود....
گفت دانایی که: گرگی خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!
خاطرات جالب یک چت کننده حرفه ای در قالب شعر طنز
شدم با چت اسیر و مبتلایش