خاطرات جالب یک چت کننده حرفه ای در قالب شعر طنز
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شعرخیلی خیلی زیبای طنز خطاب به دخترا
شعر از استاد راشد انصاری شاعر برجسته طنز پردار فارسی می باشد
روز و شب با خودت نرو هی ور
با تو هستم ، بله ، شما ... دختر
قلب تو گرچه واقعــا پاک است!
خواهرم خوشگلی خطرناک است
با چنان تیپ و این چنین ترکیب
صــورتی مثــل کاغذ تذهیب ،
وقتی از خانه می زنی بیرون
مرد صدساله می شود دل خون!
وقتی عصبانی هستید،
مواظب حرف زدنتان باشید؛
چون عصبانیت شما فروکش خواهد کرد
ولی حرفهایتان یک جایی باقی می مانند برای همیشه...!
از کتابفروشی پرسیدند : وضع کسب و کارت چگونه است؟
گفت : بسیار بد ، چون آنهایی که پول دارند اهل مطالعه نیستند و آنهایی هم که سواد دارند پول ندارند !!!
بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن
ادامه مطلب ...
سگی پای صحرا نشینی گزید بخشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد بخیل اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود که آخر تو را تیز دندان نبود
پس از گریه مرد پراکنده روز بخندید کای بابک دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و نیش دریغ آمدم کام و دندان خویش
محالست اگر تیغ بر سر خورم که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بدر گی ولیکن نیاید ز مردم سگی